هر کس به طریقی دل ما میشکند
بیگانه جدا دوست جدا میشکند
بیگانه اگر میشکند حرفی نیست
من در عجبم دوست چرا میشکند
در خواب ناز بودم شبی دیدم کسی در میزند
در را گشودم روی او دیدم غم است در میزند
ای دوستان بیوفا از غم بیاموزید وفا
غم با همه بیگانگی هر شب به من سر میزند
به عشق گفتم:تا تو رو دارم تنها نیستم.
منو تنها گذاشت و رفت...
به احساس گفتم:تا تو رو دارم تنها نیستم.
منو تنها گذاشت و رفت...
به وفا گفتم:تا تو رو دارم تنها نیستم.
منو تنها گذاشت و رفت...
ولی وقتی به تنهایی گفتم: تا تو رو دارم تنها نیستم٬
موند و هم دم و مونسم شد.
قطار در مسیر کوهستانی حرکت میکرد.
پسرک آرام آرام پوست موز را کند و موز را گاز زد...
قطار وارد تونل شد و همه جا تاریک شد.
موز را از دهانش دور کرد...
قطار از تونل خارج شد.
این اتفاق چند بار تکرار شد.
پسرک تا چند وقت فکر میکرد هر وقت به یک موز گاز بزند٬
شب میشود.
پینوکیو از کنار درختی می گذشت.جوجه ی پرندهای را دید که از درخت افتاده.با خود گفت چگونه او را به لانهاش برسانم؟
جوجه را به بینی چوبی اش بست و شروع کرد به دروغ گفتن.
آنقدر دروغ گفت تا جوجه به لانهاش رسید.
دروغی که مجبور بود بارها تکرارش کند این بود:
«من یک آدمک چوبی نیستم. من یک آدم واقعی ام.»
مجتبی گیوه چی